شاپرک خانم

ساخت وبلاگ
دیدید یک زمانی سعی می کنی خودت رو گول بزنی و منتظر یک معجزه می مانی . یکی رو از دست می دی ولی با خودت هی می گی نه شاید اشتباه شده باشه . شاید خبر بدن که این اتفاق نیفتاده . حال این روزهای من هم همینه . با این که می دانم همه چی تمام شده ، اما انگار منتظر معجزه هستم . نمی دانم این رو میشه جزء خصلت های خوب آدم ها دسته بندی کرد یا جزء خصلت های بد . در هر حال که خیلی خسته ام . خسته از نخواستن ها و دیده نشدن ها . همیشه پیش خودم فکر می کردم آدم خاصی هستم ، آدم دوست داشتنی و همه به خاطر اخلاق و روحیاتم دوستم دارند . اما هر چی می گذره می بینم که حصار بین من و آدم ها هیچ وقت تمام نمیشه . همیشه ازم فاصله دارند . هر چقدر من سعی می کنم که کنار این حصار راه برم و برسم به ته اش که بتوانم کنار بقیقه باشم . اما آدم ها با من نمیاین و اون حصار را هی بیشتر می کنن . فکر کنم دیگه باید کلا بی خیال همه بشم . چیزی دیگه از عمرم نمانده . باید تمام تلاشم را بکنم که توی این سال های باقی مانده خودم به تنهائی از همه چی لذت ببرم . وقتم را با خودم بگذرونم و چشم انتظار هیچ کس نباشم . اما کاشکی جواب این سوال را میدانستم که چرا هیچکس منو دوست نداره . قطعا جوابش توی وجود خود منه . اما به خدا خیلی خودم را گشتم . نتوانستم دلیلی پیدا کنم جز اینکه به همه احترام گذاشتم و با همه مهربان بودم و تا جایی که می شد به همه کمک کردم . می خواهم دیگه برای خودم انرژی مثبت بفرستم . من عاشق همه هستم و به همه عشق می ورزم . اونا هم یک روزی که منو برای همیشه از دست دادن دلشون برای یک آدمی که بی منت و بی درخواست دوستشون داشت و عاشقشون بود تنگ می شه . شاید برای من اونوقت هیچ فایده ای نداشته باشه اما قطعا برای امثال من شاید یک روزنی باش شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1402 ساعت: 13:38

چند تا فعالیت جدید برای خودم درست کردم و دارم خودم را به اونا سرگرم می کنم . می رم باشگاه و ورزش می کنم . دارم زبان می خوانم . اینطوری سعی می کنم تا اونجایی که ممکنه کمتر فکر کنم و کمتر دلتنگ بشم . شاید راه درستی نباشه . شاید من دارم فرار می کنم . اما مطمئن راه سالمی هستش . آخرش من یک بدن ورزیده خواهم داشت و می توانم فیلم و کتاب ها را به زبان اصلی ببینم و بخوانم .اینبار کم نمی یارم . بگذار همه توی خوشی های زندگی خودشون غرق بشن . منم برای خودم سرگرمی های خوب درست می کنم . نوشته شده توسط Shapark در چهاردهم آبان ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1402 ساعت: 13:38

دیشب درست توی نیمه های شب ، یک خواب خیلی زیبا و لطیف دیدم . وقتی که ساعت سه و نیم شب بیدار شدم هنوز شیرینی خوابم را حس می کردم و تمام خوابم را یادم بود . نمی دانم اسمش را باید گذاشت خواب یا رویا . اما خیلی دلنشین بود . جالب اینجا بود که من اصلا توی فکر چیزی نبودم و خیلی برام عجیب بود . امیدوارم که احساس توی خوابم واقعی بوده باشه . کسی که من به عنوان استاد ، دوست و راهنما خیلی دوستش دارم توی خوابم داشت به من می گفت که من خیلی دوستت دارم و دلم می خواهد همیشه ببینمت و کنارم باشی. وای من اصلا فکر نمی کردم که یک همچین حسی ممکنه داشته باشه . حتی الان که توی خوابم هم دیدم برام دلنشین بود . چقدر قشنگ بود و چقدر قشنگ تر می شه که واقعا اون حس را به من داشته باشه . می دانی شاپرکم منظورم از دوست داشتن عاشقی نیست. دوست داشتن استاد و شاگردی. دوست داشتن دو تا دوست . چون قرار نیست اون عاشقم باشه و یا من عاشقش باشم . چون اصلا شرایط جور در نمیاد . اما اینکه حس کردم ممکن همنقدر که اون برای من با ارزشه ، منم براش ارزش داشته باشه قند توی دلم آب کرد . چه خواب شیرینی بود . بعد از مدت ها به این شیرینی نیاز داشتم . هنوز هم طمع دوست داشتن را حس می کنم . امیدوارم واقعا براش با ارزش باشم . چون اون برای من خیلی با ارزشه. نوشته شده توسط Shapark در پانزدهم آبان ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1402 ساعت: 13:38